اختلاف نظر امت در درجات حبشان نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله
امت مؤمن در این قضیه از نظر شرعی مساوی نیستند بلکه نسبت به میزان شناختشان نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله در این امر اختلاف درجه دارند. همان طور که در حبشان نسبت به خدا اختلاف درجه دارند.
قرطبی میگوید: هر کس نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله ایمان صحیحی بیاورد، دارای این محبت نسبت به پیامبر میشود، البته این افراد با یکدیگر فرق دارند، بعضی از آنها کسانی هستند که بالاترین بهره را از این مرتبه دارند و برخی پایینترین بهره را دارند. مثل کسی که در شهوات غرق شده و در بیشتر اوقات گرفتار امور زائد شده است، اما خیلی از آنها وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله یاد میشود، مشتاق دیدار ایشان میشوند، به طوری که پیامبر را بر خاندان و فرزندانش و پدرش ترجیح میدهد و جانش را در این رابطه به خطر میاندازد و انسان این قضیه را درون خود مییابد.
مظاهر حب در زندگی
این حب نمودها و تجلیهایی دارد، زیرا حب و عشق چیزی نیست که در عمق جان انسان جای بگیرد بدون این که انعکاس خارجی بر اعمال و عملکردها و رفتار انسان داشته باشد، بلکه از ویژگیهای حب این است که اثر آن بر جان و ویژگیهای چهره و ظاهر و گفتار و رفتار به صورت مشخص و ملموس آشکار میشود.
پس حب خدا و رسولخدا صلی الله علیه و آله از پیروی دینش جدا نیست و با عمل به سنت پیامبر و اوامر و دوری کردن از نواهی ایشان همراه است. این عاقلانه و منطقی نیست که انسان به شدیدترین شکل محب رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد، با این وجود در کارهایی که پیامبر از آنها راضی نیست با پیامبر صلی الله علیه و آله مخالفت نماید و ایشان را خشمگین کند. پس کسی که ادعای حب در جانش را دارد و در عمل مخالفت میکند، بین دو چیز متضاد جمع کرده است.
امام جعفر صادق علیه السلام خوب گفته است درباره این موضوع و خطاب کلامش به کسانی است که به دروغ ادعای عشق الهی میکنند، ایشان می فرماید:
تعصی الإله و أنتَ تُظهِرُ حبَّه |
هذا لعمرِی فی الفِعال بدیعُ |
|
لو کان حبُّک صادقاً لأطعتَه |
إنّ المُحِبَّ لِمَن یُحبُّ مُطیعُ |
نافرمانی میکنی پروردگار را و اظهار میکنی که عشقش را این قسم به جانم در عملکرد کار جدیدی است
اگر عشق تو صادقانه بود، قطعا خدا را عبادت میکردی چرا که محب عاشق مطیع کسی است که دوستش دارد.
بله اثر عشق بر این قضیه منحصر نمیشود، بلکه آثار دیگری هم در عاشق دارد، مثلا اینکه عاشق محبوبش را زیارت میکند و را گرامی میدارد و بزرگ میدارد، حاجتش را برطرف میکند و از او دفاع میکند و هر حادثهای را از او دور میکند و لوازم آسایش را فراهم میکند و وقتی زنده است او را شاد میکند.
و زمانیکه محبوب مرده باشد یا حضور نداشته باشد، به خیلی برای او ناراحت میشود و برایش اشک میریزد، همانطور که یعقوب نبی7 زمانیکه فرزند دوست داشتنی خود یوسف را از دست داد، آن قدر گریه کرد که چشمانش از اندوه سفید شد و خشم و ناراحتی خود را فرو میبرد و از خود بروز نمیداد، تا اینکه نسیم از جانب فرزند محبوب و گم شدهاش بر او وزید و از شدت شوق و حب به سمت او شادمان گردیده و بشاش شد.
حتی تجاوز میکند آثار حب هنگام از دست دادن محبوب و مرگش از این حد، پس میبینیم که محب چیزهایی که از محبوبش باقیمانده نگه میدارد، از جمله لباسش و اشیائش مثل قلم و دفتر و عصا و عینکش. همین طور به فرزندانش و به جنازهاش و جایگاهش احترام میگذارد و هر سال برای تولدش و سالروز مرگش مراسم میگیرد و برای او مراسم میگیرد به خاطر محبتی که به او دارد.
وظایف امت در برابر پیامبر
در بیان مقام پیامبر صلی الله علیه و آله و والا بودن منزلتش همین کافی است که خدای تعالی واجب کرده بر امتش وظایفی را در مقابل پیامبر در کتاب عزیز به طور خلاصه به آنها اشاره میکنیم..
1. صلوات بر پیامبر وقتی که نام شریفش ذکر میشود.
«إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً» احزاب: 56
خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مىفرستد؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملًا تسلیم (فرمان او) باشید.
2. صدا نکردن پیامبر همان طوری که مردم همدیگر را صدا میزنند.
«لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً» نور: 63
صدا کردن پیامبر را در میان خود، مانند صدا کردن یکدیگر قرار ندهى؛ خداوند کسانى از شما را که پشت سر دیگران پنهان مىشوند، و یکى پس از دیگرى فرار مىکنند مىداند! پس آنان که فرمان او را مخالفت مىکنند، باید بترسند از اینکه فتنهاى دامنشان را بگیرد، یا عذابى دردناک به آنها برسد!
3. بالا نبردن صدا بالاتر از صدای پیامبر9 و بلند صحبت نکردن با پیامبر9 و صدا کردن ایشان از پشت پردهها
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ* إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ* إِنَّ الَّذِینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ» حجرات: 2ـ 4.
اى کسانی که ایمان آوردهاید! صداى خود را فراتر از صداى پیامبر نکنید، و در برابر او بلند سخن مگویید (و داد و فریاد نزنید) آن گونه که بعضى از شما در برابر بعضى بلند صدا مىکنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالى که نمىدانید!
4. عدم تقدم بر پیامبر صلی الله علیه و آله در امور
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» حجرات: 1
اى کسانى که ایمان آوردهاید! چیزى را بر خدا و رسولش مقدّم نشمرید (و پیشى مگیرید)، و تقواى الهى پیشه کنید که خداوند شنوا و داناست!
5. اذیت نکردن پیامبر صلی الله علیه و آله
«إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً» احزاب: 57
آنها که خدا و پیامبرش را آزار مىدهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته، و براى آنها عذاب خوارکنندهاى آماده کرده است.
6. ازدواج نکردن با همسران پیامبر صلی الله علیه و آله
«ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیماً» احزاب:53
و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود درآورید که این کار نزد خدا بزرگ است!
7. خارج نشدن از مجلس مشاوره مگر به اذن پیامبر
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوهُ» نور: 62
مؤمنانواقعىکسانىهستندکهبهخداورسولشایمانآوردهاندوهنگامىکهدرکارمهمّىبااوباشند،بىاجازهاوجایىنمىروند.
8. وجوب اطاعت پیامبر صلی الله علیه و آله
«وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» آل عمران: 32
و خدا و پیامبر را اطاعت کنید، تا مشمول رحمت شوید!
اینها بعضی از وظایفی است که مسلمانان را بر آن مکلف کرده که در مقابل پیامبر اعظم9 انجام دهند و این خبر میدهد از عظمت شأن پیامبر9 و والا بودن مقامش همانطوری که در عین حال و همان زمان هر انسانی را میکشاند به شگفتی نسبت به شخصیت پیامبر و محبت و مودت پیامبر9
حب خویشاوندان در کتاب عزیز
همانطور که قرآن به حب پیامبر صلی الله علیه و آله دعوت میکند،هم زمان به حب خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه و آله دعوت می نماید، آنجا که می فرماید: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى» شوری/23
بگو: «من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمىکنم جز دوستداشتن نزدیکانم [اهل بیتم].
الان در صدد این نیستم که مودت نسبت به خویشاوندان آیا اجر حقیقی نسبت به پیامبر است یا اجر حقیقی نیست، بلکه اجر پیامبر به عهدهی خداست، همان طور که آیات زیادی در شأن پیامبر و سایر پیامبران این قول را پشتیبانی میکنند.
اینجا مقصود این است که خدای سبحان دستور داده که پیامبر از امتش بخواهد خویشاوندانش را دوست داشته باشند و در شأن خویشاوندان روایات دیگری هم وارد شده که اهل حدیث در کتابهای صحیح و مسانیدشان آنها را روایت کردهاند. کسی که اطلاعات بیشتری بخواهد باید به کتابهایی که در این زمینه تألیف شدهاند، مراجعه نماید.
چیزی که برای ما مهم است نقل روایات نبوی است که به حب عترت طاهرش تشویق میکند.
علت پیروی شیعیان از اهل بیت علیهم السلام
«قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى» در آیه شریفه آن چیزى که درخواست اجر مزد در مقابل آن نفى شده، تبلیغ رسالت و دعوت دینى است. مىفرماید: بگو در برابر اینها مزدى درخواست نمىکنم. خداى تعالى در آیه مورد بحث اجرى براى رسول خدا (ص) معین کرده، و آن عبارت است از مودت نسبت به اقرباى آن جناب که این مودت امرى است که به استجابت دعوت برگشت مىکند. ظاهر این استثناء این است که استثناء متصل است، نه منقطع، چیزى که هست باید بطور ادعاء مودت به ذى القربى را از مصادیق اجر دانست.
چهار تفسیر معروف براى آیه وجود دارد.
1- منظور از ذوى القربى نزدیکان پیغمبر صلی الله علیه و آله است و محبت آنها وسیلهاى است براى قبول امامت و رهبرى ائمه معصومین: از دودمان آن حضرت، و پشتوانهاى بر اداى رسالت. جمعى از مفسران نخستین، و تمام مفسران شیعه این معنا را برگزیدهاند.
2- منظور این است که اجر و پاداش رسالت دوست داشتن امورى است که شما را به" قرب الهى" دعوت مىکند. این تفسیر را که جمعى از مفسران اهل سنت انتخاب کردهاند به هیچوجه با ظاهر آیه سازگار نیست، زیرا در این صورت معنى آیه چنین مىشود که از شما مىخواهم که اطاعت الهى را دوست بدارید، و مودت آن را به دل بسپارید، در حالى که باید گفته شود من از شما اطاعت الهى را مىخواهم (نه مودت اطاعت الهى).
3- منظور این است که شما بستگان خودتان را به عنوان پاداش رسالت دارید و صله رحم بجا آورید. با این تفسیر هیچ تناسبى در میان رسالت و پاداش آن وجود ندارد، زیرا دوست داشتن بستگان خود چه خدمتى مىتواند به پیامبر ص بوده باشد؟ و چگونه ممکن است اجر رسالت قرار داده شود؟!
4- منظور این است که پاداش من این است که خویشاوندى مرا نسبت به خود محفوظ دارید، و بخاطر اینکه با اکثر قبایل شما رابطه خویشاوندى دارم مرا آزار ندهید (زیرا پیامبر ص از طریق نسبى با قبایل قریش ارتباط داشت و از طریق سببى (ازدواج) با بسیارى از قبایل دیگر، و از طریق مادر با جمعى از مردم مدینه از قبیله بنى النجار، و از طرف مادر رضاعى به قبیله بنى سعد).
این تعبیر بدترین معنایى است که براى آیه شده است چرا که درخواست اجر رسالت از کسانى است که رسالت او را پذیرا شدهاند، و هر گاه کسانى رسالت را پذیرا شوند دیگر نیازى به این بحثها نیست و احتیاجى ندارد که به خاطر قرابت و خویشاوندیش او را محترم بشمرند، چرا که احترام ناشى از قبول رسالت ما فوق همه اینها است.
مقصود از مودت فربی، محبت عترت و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله
بعضى گفتهاند: مراد از مودت به قربى، دوستى خویشاوندان رسول خدا صلی الله علیه و آله (عترت و اهل بیت:) است و که روایات بسیاری از شیعه و اهل سنت در این باره وارد شده است.
روایات متواتر دیگری نیز مردم را در فهم کتاب خدا و معارف اصولى و فروعى دین و بیان حقایق آن، به اهل بیت (ع) ارجاع داده- مانند حدیث ثقلین و حدیث سفینه و امثال آن- شکی باقی نمیگذارد که منظور از واجب کردن مودت اهل بیت، و آن را به عنوان اجر رسالت قرار دادن تنها این بوده که این محبت را وسیلهاى قرار دهد براى این که مردم را به ایشان ارجاع دهد، و اهل بیت مرجع علمى مردم قرار گیرند.پس مودتى که اجر رسالت فرض شده چیزى ما وراى خود رسالت و دعوت دینى و بقاء و دوام آن نیست. پس بنا بر این تفسیر، مفاد آیه شریفه هیچ تغایرى با آیات دیگر که اجر رسالت را نفى مىکنند ندارد.
( 1). سفینة البحار مادة« حب».
. طباطبایی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان ،ج 18، ص 59 .
. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، ج20، ص 407ـ408.
. طباطبایی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان، ج18،ٌ ص66ـ67.
. طبرسی، مجمع البیان، ج 9، ص 28.
. مدلا: منبسط لا خوف علیه.
( 1). ر.ک: کنز العمال ج 10 و 12 و 13.
موضوع :